قبل از پرداختن به موضوع ابتدا تعریفی از تفکر:
ویناک( Vynak)در کتاب روانشناسی تفکر، تفکر را چنین تعریف میکند : « تفکر سازمان دادن و تجدید سازمان در یادگیری گذشته جهت استفاده در موقعیت فعلی است».این یعنی دانسته ها در خدمت اندیشه !
اگر حاضر شویم افکارمان را تغییر دهیم،می توانیم احساسات خود را تغییر دهیم.اگر احساسات خود را تغییر دهیم میتوانیم اعمال خود را تغییر دهیم.تغییر اعمال با پیروی از افکار درست،می توانند زندگی مان را تغییر دهد.
بیشتر مردم انتظار دارند نظام های آموزشی،فکر کردن را به آنها و فرزندانشان بیاموزند.بسیاری از مردم بر این باورند که کلید بهبود زندگی و اصلاح جامعه در دست آموزش و پرورش است. اما بسیارا از معلمان بر این فکر و باورند که کسب نمره های بالا به موفقیت منجر می شود و هرچه تحصیلات بالاتری داشته باشیم،موفق تر خواهیم بود.در حالی که تحصیلات رسمی همیشه نمی تواند چنین وعده هایی را محقق سازد،در واقع غافل از این هستیم که فکر آفریننده در وجود ماست به قول تولستوی: «آن عصای جادویی در دست توست این تویی که چگونه استفاده کردن از آن را باید بیابی »
شاید شما فردیا افراد تحصیل کرده ای را سراغ دارید که بسیار ناموفق هستند؟آیا استاد دانشگاهی را دیده اید که درجه دکترا دارد اما نمی تواند زندگی خود را به خوبی مدیریت کند؟در مقابل،افرادی را دیده اید ،که با وجود انصراف از تحصیل بسیار موفق شده اند!؟(بیل گیتس،توماس ادیسون،استیو جابزو….).مشکل اغلب مؤسسات آموزشی وخانواده ها این است که به افراد می آموزند که واحد هایی را با نمره خوب پاس کنند ویاچه چیزی یاد بگیرندوبه چه چیزی فکر کنند،نه این که چگونه فکر کنندو چگونه یاد بگیرند ( فرا شناخت) ودر واقع مردم برای دست یابی به اهدافشان ورسیدن به سقف توانایی های خود باید بیاموزند که چگونه به درستی فکر کنند.واز پتانسیل قدرت مغز واندیشه خود چگونه بهره مند شوند وبه تاثیر شگرف فکر و تغییر اندیشه ها پی ببرند.
به نظر شما افراد ثروتمند وموفق دنیا که به روایتی۹۰درصد ثروت دنیا را در اختیار دارند آیا ۱۰برابر دیگران کار می کنند؟ یعنی سخت کار می کنند یا اینکه اندیشمندانه کار می کنند !؟
آیا کسی می تواند بدون ایجاد تغییردر شیوه تفکر خود به سطح بالاتری برود؟با این وصف نتیجه می گیریم که اگر ناموفقیم پس نیازمند تغییر افکارمان هستیم .
چرا باید افکارمان را تغییر دهیم؟
درباره ارزش تغییر شیوه تفکر هرچه بگوایم کم گفته ایم. خوب فکر کردن می تواند ثمرات زیادی داشته باشد.درآمد ایجاد کند،مسائل را حل کند و فرصت های جدیدی به وجود بیاورد.،کشف کند واختراع کند. فکر درست می تواند ما را از نظر شخصی و شغلی و سازمانی به سطح کاملا“جدیدی ترقی دهد می تواند منجربه تغییر زندگی ما شودوما را متحول کند .
چیزهایی که باید درباره تغییر شیوه تفکر بدانیم از قرار زیر است.
۱ -اصولا “فکر کردن از سخت ترین وپر ثمر ترین کارهاست :
انیشتین می گوید : فکر کردن،سخت ترین کار بشر است
ویکتور هوگومی گوید : الماس را جز در قعر زمین نمی توان یافت و حقایق را جز در اعماق فکر نمی توان کشف کرد.
فکر نو بسیار ظریف و حساس است ،با یک ریشخند کوچک می میرد و کنایه ای کوچک آن را بسختی مجروح میکند. «هربرت اسپنسر»
۲-تغییر شیوه تفکر خود به خود اتفاق نمی افتد:
حقیقت غم انگیزاین است که تغییر تفکر خود به خود اتفاق نمی افتد.ایده های خوب راه نمی افتد که صاحبان خود را پیدا کنند.اگر می خواهید ایده ی خوبی پیدا کنید،باید در جستجوی آن باشید.اگر می خواهید بهتر از قبل فکر کنیم،باید روی این مساله کار کنیم،.زمانی که شیوه تفکرمان بهتر شود،ایده های خوب مدام به ذهن مان خطور می کند.در واقع،میزان خوب فکر کردن ما در آینده عمدتا به میزان خوب فکر کردن ما در زمان حال بستگی دارد.
۳-تغییر شیوه تفکر دشوار است:
سخت تر از فکر کردن تغییر در نحوه فکر کردن است وجالب اینجات که تغییر در نحوه تفکر زندگی ما را تغیر می دهد از آنجا که فکر کردن دشوار است،بنا بنابر این از هرچه که می تواند یه بهبود این فرایند کمکی کندبایداستفاده کنیم.ودایقه فکری خود را عوض کنیم .
۴-تغییر شیوه تفکر ارزش وقت گذاشتن را دارد:
هنگامی که وقت خود را صرف یادگیری نحوه تغییر افکار خود می کنیم و فکر کردن خود را بهبود می بخشیم.در واقع برای خود معدن جدیدی را کشف می کنیم.معادن طلا روزی به پایان میرسند،بازار بورس سقوط می کند،سرمایه گذاری در املاک گاهی اشتباه از آب در می آید.اما ذهن انسان با توانایی فکر کردن،درست ،مانند معدن الماسی است که هرگز تمام نمی شود و بهایی برای آن متصور نیست.
۵-تغییر تفکر بهترین هدیه ای است که می توانیم به دیگران بدهیم:
یادگیری شیوه تفکر، یک سرمایه گذاری بسیار خوب در شخصیت ما است.وهم چنین،بهترین هدیه ای است که می توانیم به دیگران بدهیم..زیرا ممکن است توانایی های نامحدودی را برای فرد موردنظر در پی داشته باشد.ودر واقع او را به سوی معدنی بی پایان وذی قیمت هدایت کنید .بسیاری از کسانی که از زندگی خود راضی نیستند تاثیر تغییر تفکر را نمی دانند.آنها اغلب گمان می کنند باید دیگران یا شرایطی که در آن هستند، را سرزنش کنند.حتی بسیاری از افراد صادق و خودآگاهی که می دانند مشکل از خودشان است،نمی توانند آن را ریشه یابی کنند.پس شما که می دانید دیگران را کمک کنید تا خودشان را کشف کنند .
براین اساس تنها زمانی همه چیز در زندگی به نفع ما تغییر خواهد کرد که تغییرات مناسبی را در افکار خود به وجود بیاوریم. ومسئولیت تغییر افکارمان را بپذیریم بنا براین تفکر خود را تغییر دهیم تا زندگی مان تغییر کند.
برای این کار شش قدم زیر می تواند کار ساز باشد
قدم اول:تغییر افکار،باورهای مان را تغییر میدهد:.
در جوامع امروز،کسانی که از آمادگی ذهنی کافی برخوردار نیستند،قربانی افکار و باورهایی می شوند که مخرب روح و روابط انسانی است.کسانی که از ذهنی قوی برخوردار نیستند،به نظرات و افکار دیگران وابسته می شوند.آنها به جای اینکه موضوعات و افکار مختلف را بررسی کنند،زندگی خود را به پیروی از مجموعه ضوابط و مقررات و برنامه های از پیش تعیین شده محدود می کنند.یا به راحتی دست از تلاش می کشند.در تلاش برای تغییر شیوه تفکر خود این سه نکته را به خود گوشزد کنید:
۱- تغییر،کاری شخصی است.من نیاز دارم تغییر کنم
۲- تغییر،کاری ممکن است.من می توانم تغییر کنم
۳- تغییر،کاری سود آور است.
۴- من با تغییر کردن پاداش دریافت می کنم.
به خاطر داشته باشید،هر چقدر هم سن تان بالا باشد یا شرایط هرطور که باشد، باز هم می توانید تفکرتان را تغییر دهید.وقتی هم که تفکر خود را تغییر دهید.
قدم دوم:تغییر باورهایمان ،انتظارات ما را تغییر می دهد:
باور،ایده ای نیست که شما مالک آن باشید،بلکه ایده ای است که شما را تحت مالکیت خود می گیرد.در باور قدرت عظیمی نهفته است،زیرا انتظارات فرد را تغییر می دهد.
قدم سوم:تغییر انتظارات،نگرش را تغییر می دهد:
مردی به چادر یک فال گیر قدم گذاست و پولی را به فال گیر داد تا برایش کف خوانی کند.فال گیر گفت:”چیزهای زیادی می بینم.”مرد پرسید؟”مثلا چی؟” او پاسخ داد:”شما تا ۴۵ سالگی فقیر و ناراضی خواهید بود.”مرد با ناراحتی گفت:”اه…وقتی که ۴۵ ساله شدم.چه می شود؟”زن فالگیر گفت:”به این وضعیت عادت می کنید.”
انتظارات ما بر نگرش ما تاثیر زیادی دارد.انتظارات منفی،راهی سریع برای رسیدن به بن بست فکری است.انتظارات مثبت نگرش مثبتی در پی دارد.آنها اشتیاق،هیجان،اعتماد به نفس،تعهد،ایمان و انرژی تولید می کند.که همگی جزو خصوصیات مؤثر در رسیدن به موفقیت هستند.اگر می خواهید این خصوصیات را به وفور داشته باشید.انتظارات خود را بالا ببرید.
قدم چهارم:تغییر نگرش،رفتارمان را تغییر می دهد.
به راستی نگرش چیست؟من معتقدم…نگرش”پیشاهنگ درونی”خود واقعی ماست.ریشه هایش درونی و میوه هایش بیرونی اند.یا بهترین دوست ما و یا بدترین دشمن ماست.تا زمانی که اظهار نشود،راضی نمی شود.کتابدار گذشته،سخنگوی حال و پیام آور آینده ماست.به عبارت دیگر رفتار از نگرش نشات می گیرد و این دو جدایی ناپذیرند.
قدم پنجم:تغییر رفتار موجب تغییر عملکرد می شود:
هرگز بیش اندازه شیفته هدف گذاری نشوید،شیفته رسیدن به اهداف باشید.رسیدن به اهداف جدید و بالا بردن سطح عملکرد همیشه مستلزم تغییر است و تغییر کردن احساس خوشایندی به انسان نمی دهد.اما این را بدانید که اگر تغییر موجب احساس ناراحتی نشود،تغییر نیست.دانستن این مساله شما را آرام می کند.
قدم ششم:تغییر عملکرد،زندگی مان را تغیر می دهد:
وقتی عملکردمان را تغییر می دهیم،این قدرت را خواهیم داشت که زندگی مان را تغییر دهیم.، سبک اولیه تغییری نمی کند اما تفکر مدام رشد می کند میدانید که اگر مدام تفکرمان را بهتر کنیم،بر باورهایمان تاثیر خواهد گذاشت که به نوبه خود انتظاراتمان را تغییر می دهد و بر نگرشمان تاثیر می گذارد و رفتارتمان را دست خوش تغییر می کند .موجب بهبود عملکردمان خواهد شد.همه اینها به نوبه خود زندگی مان را تغییر می دهد.
برگرفته از کتاب هنر اندیشیدن(یازده هنر فکری مردان موفق) نویسنده:جان سی مکسول/ مترجم:معین خانلری