اعتیاد به اینترنت :
یک اصطلاح کلی است که به نیاز اجباری به گذراندن زمان زیادی در اینترنت اشاره دارد، تا جایی که اجازه داده شود روابط، کار و سلامتی آسیب ببینند. نظرات پزشکی در مورد اینکه آیا اعتیاد به اینترنت به تنهایی به عنوان یک اختلال روانی وجود دارد یا خیر، تقسیم شده است.

دکتر کال نیوپورت - نشرگاهنامه مدیر
صورت مساله خیلی واضح است: سالها پیش شرکتهای دخانیاتی از طریق معتاد کردن ما پولدار شدند. و اکنون «غولهای شبکههای اجتماعی» مانند متا (واتساپ و اینستاگرام و فیسبوک) و ایکس (توئیتر سابق) و گوگل (مالک یوتیوب) به عنوان «شرکتهای دخانیاتی مدرن» هستند. محصولاتی را میفروشند که تا حد امکان اعتیادآور طراحی شدهاند. و اکنون شرکتی مانند متا که دارنده واتساپ، اینستاگرام و فیس بوک است بیش از ۱ تریلیون دلار ارزش بازاری دارد! چه میتوان کرد؟
●حداقل سازی استفاده از فضای مجازی که مبتنی بر سه اصل است را به کار بگیریم:
1- شلوغی پرهزینه است.
2- بهینهسازی مهم است.
3- هدف، رضایتمندی است.
اصل اول: شلوغی پرهزینه است: اقتصاد جدید، هنگام محاسبه ارزش واقعی چیزی، تمام هزینهها را نیز در نظر میگیرد. برای مثال، اگر میخواهید به جای پیادهروی، با ماشین به شهر بروید، قیمتی که برای ماشین میپردازید، تنها هزینه آن نیست، بلکه زمان، استرس و تلاشی که برای به دست آوردن این پول و نگهداشتن ماشین در امنیت و تعمیر و نگهداری آن میکنید، نیز بخشی از هزینه است. در نهایت، ممکن است اگر درست حساب و کتاب کنیم مجموع هزینههای ماشینداری و حملونقل با ماشین بیشتر از پیادهروی باشد. همین موشکافی باید در مورد هر رسانه دیجیتالی که وارد زندگیتان میکنید، اعمال شود. از خود بپرسید که واقعا چه چیزی از آن به دست میآورید و هزینه زمانی، روانی و توجهی آن چقدر است؟

اصل دوم: بهینهسازی مهم است. این اصل مبتنی بر «قانون بازده نزولی» است. برای مثال، اگر در حال تولید اتومبیل هستید، اولین کارگری که اضافه میکنید، خروجی شما را افزایش میدهد. دومین کارگر هم همین طور. اما در نهایت به نقطهای میرسید که خط مونتاژ دیگر توان تحمل فشار بیشتر را ندارد. کارگران به هم برخورد میکنند و همه چیز شروع به کند شدن میکند. حالا از مثال تولید خودرو می رویم به دنیای دیجیتال. میخواهید از دنیا باخبر شوید و عضو هیچ سایت یا کانال خبری نیستید. رفتن از صفر به دو سایت/کانال خبری، پیشرفت بزرگی خواهد بود. اما اگر عضویت در ده کانال بشود دوازده تا، آنگاه بازده این دو تای آخر ممکن است نزولی/منفی شود. چون خیلی به شما آگاهی و ارتباط اضافه نمیکند، اما زمینه ساز حواسپرتیِ بیپایان و غیرقابلدرک خواهد بود. به جای افزودن بیحساب و کتاب، باید تعداد ابزارهای خود را بهینه کنید.

اصل سوم: از آمیشها الهام بگیریم! [فرقه عجیبی وجود دارد به نام آمیشها که کماکان بر اساس روشهای قدیمی نیاکانشان مانند استفاده از اسب برای کشاورزی و حملونقل و پوشش سنتی استفاده می کنند و البته بخشی از اعضای این فرقه ممنوعیت استفاده از برق و تلفن دارند. اجتماع و خانواده برای آنان بسیار مهم است] آمیشها ضد تکنولوژی نیستند. بدون آزمایش تکنولوژی، آن را رد نمیکنند. گاهی اوقات، از یک دستگاه فرزکاری پیشرفته استفاده میکنند. ولی اگر این تکنولوژی از ارزشهای اساسی آنها که خانواده و اجتماع است، پشتیبانی نکند، ممنوع میشود. شما باید همین رویکرد مبتنی بر ارزش را برای هر ابزاری که استفاده میکنید، به کار ببرید. آیا این ابزار واقعا به ارزشها و اهداف شما سود میرساند و از آنها پشتیبانی میکند، یا بدون آن بهتر هستید؟ منطق اصلی این است: تنها چیزهایی را وارد زندگی خود کنید که شادی به ارمغان میآورند.

پاکسازی دیجیتال و سپس بازگرداندنِ گزینشیِ ابزارهای خاص
اگر اصول مینیمالیسم دیجیتال برایتان خوشایند است، پس راه شروع آن گذراندن چند هفته پاکسازی دیجیتال است. چند روز، برنامهریزی کنید تا تمام فناوریهای غیرضروری را از زندگی خود حذف کنید؛ هر چیزی که برای ادامه کار و عملکرد روزانه به طور مطلق به آنها نیاز ندارید.
○پس از این چند هفته، دوره بازگرداندنِ فکرشده ابزارها آغاز میشود.

سه سوال در مورد هر فناوری بپرسید:
سوال اول: آیا این فناوری از چیزی که من عمیقا به آن اهمیت میدهم، پشتیبانی میکند؟ اگر چنین است، به سوال دوم بروید.
سوال دوم: آیا این بهترین راه برای حمایت از این ارزش است؟ مثلا ممکن است اینستاگرام از ارزشِ در تماس بودن با اقوام دوردست پشتیبانی کند، اما تماس اسکایپی با آنها هر یکشنبه، راهی بسیار معنادارتر برای انجام این کار نیست؟
اما اگر چیزی از دو سوال اول عبور کرد، وقت آن است که به سوال نهایی برسیم:
چگونه میتوانم از این ابزار به گونهای استفاده کنم که بیشترین سود را داشته باشد و کمترین آسیب را بزند؟
